رفتن بابایی به زیارت کربلا
بهزاد خیلی غصه دارم بابایی پنجشنبه رفت کربلا دیروز صبح
ساعت8 زنگ زد گفت مهران هستم شبم ساعت10 زنگ زد گفت الان
نجف هستیم ولی امروز زنگ نزده چون پیاده میرن به کربلا شاید هنوز خط
نخریده خیلی دلم براش تنگ شده ای کاش اینجا بود پیش دوتامون انشاا...
به سلامت برگرده
دوستتون دارم امیر و بهزاد عاشقتونم اگر شما دو تا نبودید زندگی برام هیچ رنگ وبویی نداشت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی